کاسه و پیالۀ شرابخوری. (برهان) (هفت قلزم) (غیاث). پیالۀ شرابخوری و با لفظ ریختن و کشیدن و زدن و بر لب نهادن و بر کف داشتن مستعمل است. (آنندراج). پیاله و کاسه ای که با آن شراب بخورند. (ناظم الاطباء) : چنان روشن از می بلورین ایاغ کزو کوردیدی بشب چون چراغ. (گرشاسب نامه چ یغمایی ص 346). می زردبد در بلورین ایاغ چو در آب پاک از نمایش چراغ. اسدی. یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ. حافظ. نگر بی پرده روی گل برافکن برقع ساقی ایاغ لاله بین برکف صلا زن باده خواران را. یغمای جندقی. ، به انگشت اشاره نمودن از پیش. (آنندراج) (منتهی الارب). مقابل ایماء که اشاره کردن از پس است تا پس ماند. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ناگوار شدن شیر بچه را، مأخوذ از وبا. (از منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به ائباء شود
کاسه و پیالۀ شرابخوری. (برهان) (هفت قلزم) (غیاث). پیالۀ شرابخوری و با لفظ ریختن و کشیدن و زدن و بر لب نهادن و بر کف داشتن مستعمل است. (آنندراج). پیاله و کاسه ای که با آن شراب بخورند. (ناظم الاطباء) : چنان روشن از می بلورین ایاغ کزو کوردیدی بشب چون چراغ. (گرشاسب نامه چ یغمایی ص 346). می زردبد در بلورین ایاغ چو در آب پاک از نمایش چراغ. اسدی. یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ. حافظ. نگر بی پرده روی گل برافکن برقع ساقی ایاغ لاله بین برکف صلا زن باده خواران را. یغمای جندقی. ، به انگشت اشاره نمودن از پیش. (آنندراج) (منتهی الارب). مقابل ایماء که اشاره کردن از پس است تا پس ماند. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ناگوار شدن شیر بچه را، مأخوذ از وبا. (از منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به ائباء شود
آوازی که در گلو بگردد در وقت غرغره کردن و مانند آن. (آنندراج). آوازی که در گلو از قرقره کردن پدید آید. (ناظم الاطباء) : بود تکرار نیت در وضویت کشی در آب تا صد بار رویت کنی از غسل تا خود را نمازی نوای اغ اغ را کوک سازی. ملافوقی یزدی (از آنندراج). رجوع به اغ شود
آوازی که در گلو بگردد در وقت غرغره کردن و مانند آن. (آنندراج). آوازی که در گلو از قرقره کردن پدید آید. (ناظم الاطباء) : بود تکرار نیت در وضویت کشی در آب تا صد بار رویت کنی از غسل تا خود را نمازی نوای اُغ اُغ را کوک سازی. ملافوقی یزدی (از آنندراج). رجوع به اغ شود